ستاره امید

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

خیال گرمای آغوشتاین فصل را عاشقانه تر کردهپر و بال داده به عشقدل انگیز و دوست داشتنی تر شدهبی شک تُ از دل ِ تابستان به قلبم رسیده ایوخیال بوسه های نابَت را حواله یِ لب هایم کناز همان هایی که طعم بهشت می دهدو وقتی که به روی حریرِ لبانم می نشیندبی هوا چشمانم بسته می شود مغزم قفل می شود و زبانم لکنت می گیردتمام ناگفته هایم را از یاد می برممست می شومگرم می شومشعر می شومچه شبهایے ڪه دلم لک میزند براے یڪ لحظهدیدنتبوییدنتبوسیدنتو امان از شبهایے ڪهندارمت ندارمت ندارمتهر شب از هجومِ نداشتنتبه دوست داشتنت به دوست داشتنت به دوست داشتنت پناه می برمبیا و مرا ببوس به آغوشم خیز بردار و بر استخوانم دهان بگذار از پوستم گذر کن در لایه های تنم بیاسای از شیرابه هایم بدوش و از حوض برکه ی عشق سیراب شو من عمری در نفس هایت می دممشرم بوسه های تو، عطر گل را بو می کشد عشق باش می پوشَمتو من سالها گریستمبرای رویای عشقی که قرار بود شبیروی شاخه ی درختان خنده شوند????با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه باخبر باش که من غرق گناهم همه عمر???? ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 28 دی 1402 ساعت: 17:24

شب که میشودروشنایی چشمانت دنیای نگاهم را نورافشانی میکندتا ستارگان سر تعظیم فرود بیآورندبر عظمتِ دیدگانتو زیبایی ات را به همه ی دنیا مخابره کنندو نقطه ی صفرمرزِ آغوشِ من و توستپیراهنت را در بیاور و مرا زیر ملحفه ی نگاهتهمبستر کنامشب می خواهم راسِ ساعتِ صفر عاشقیبه خواب تو کوچ کنمو در آغوشتبه عشق ایمان بیاورمدلم برای هم آغوشی با حرفهایِ خوببرای صدا کردن هایِ نامِ توتنگ شده استصدایم کن دستانت را با جمله ی دوستت دارمبر گردنم حلقه کنبگذار امشب پنجره ی دوست داشتنمان تا صبحبه سمتِ خوشبختی باز بماندو من شرابِ سرخِ هوس رااز شاتوتِ لبانت بیازمایمکوتاه ترین رمان جهانوقتی شروع شدکه تورا دیدم تمام تنم بوی پوست نارنگی تازه گرفتبه من نگاه کردی سوره ی چشمانت را خواندم دهانم طعم غزل گرفتو شیطان را دیدمکه سراسیمهبساط گناهان را برچیده استدلم كمی نه خیلی خیلی زيادتنگت شده كمی از دلت را بياوربخيه بزن به دل تنگ منشايد اتفاق خاصي افتاد شايد دلمدستهايت را هنگام بخيه زدن بوسيددلتنگی من بهتو تمامی نداردهرشب دلم از در و دیوار خیالت بالا می روداما دستش بهتو نمی رسدو خیالت زیباتَــرین با ڪیفت ترینپُر روزے تَــرینبرڪت براے روح و روانم استدر این ذهنِ بہ ڪما رفتہبیا تا جان گیرم براے ادامہ ے زیستنمتویی که تو قلبم جات دادم مثل شکوفه ی گیلاس و نوبرانه ی تابستون و بارون پاییز و برف زمستونی به همین زیبایی ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 28 دی 1402 ساعت: 17:24

چشم هایت شراب نابیستو خیال آغوشتداغ تــر از داغے تابستـان استشمع وجـــودم ذوب میشود آن هنگـــام ڪه ماننـــد پروانه گــرداگرد وجـــودم مے تابیدر کودتای عشقپیرو مذهب چشمان توامو قلبم مدتهاست خاطره تو را یدک میکشدپنجره ی رویایی شب را باز کنو مرا ببر تا ته عشقبگذار با توشراب وصلت رالاجرعه سربکشمواژه ها هر شب بهانه بود با بند بند وجودم با عشق نوشتمتخواندیورق زدى حواست به پاورقی ها نبودمن پای هر ورقعاشقت شدم????وصف ڪردم عشق را باواژہ هاے بهترے از دلت گفتم غزل با شور و حال دیگریبا ڪلامت مے ڪنے اعجاز در دنیاے عشق در میان جاهلان عشق تو پیغمبریفرق دارد جنس احساس تو در دلدادگے از نگاهت خواندہ ام درس وفا را از بریخانہ اے از عشق مے سازم برایت دلبرم تا ڪہ بنشینے بہ عاشق پیشگے و دلبرے ڪنج آغوشت بمیرم یا بسوزم در تنت انتخابش با خودت هر جا خودت راحت تری عشق رویایے ڪہ در شعرم شدہ پنهان تویے از تو مے گویم غزل ها را گلم مستحضریخندہ ات مضمون صدها شعر و احساست غزلبا همین چشمان شهلا از همہ زیباتری ???? ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 28 دی 1402 ساعت: 17:24

دلتنگم و خیال ِ تو پونہ ای خشک استدر دستانم کہ هر چہ بیشتر خُردش می کنم عَـ.ـطرش بیشتر زندگی ام را بر می داردآہ لعنتی جان چشمان وحشے ات آنقدر زیباست ڪهعشق را هر لحظهدر دیدگانم بہ تصویر مے ڪشدو هر چہ بیشتر صدایت مے ڪنمنگاهت دلم را عجیب مے لرراندانگار لحظہ هایم غرق در روے توستو جنون در من جوانہ مے زندبدان ڪہ منالفباے عشق رااز تڪرار نام تو آموختہ امشب برهنه و عریانمیخزد درون بسترمهم آغوشی تیغ و دیباماحصلی جز خیالی محال در بر نخواهد داشتو اینچنین است که هر شب من در تو می میرم و هر صبحتو در مناز نوزاده میشویحدیث شب را از چشمان تو می خوانم فرصتی نمانده فانوس خیالم رهسپار با تو بودنستتمام خنده هایم را نذر کرده امتا تو همان باشیکه صبح یکی از روزهای خداعطر دستهایت دلتنگی ام را به باد می سپاردیه تعریف قشنگی از دلتنگی شنیدم دلتنگی یعنی صدای کسی که دوستش داری رو بشنوی ولی وقتی سرتو برگردونی کسی رو نبینی همینقدر غم انگیز????نازِ معشوق ڪَــران است خریدن بلدے غزل از غـم بنـویسند شنیـدنبلدے در میانِ همہ خوبانِ جهان باشے اڪَـر تو بڪَـو جُـز رُخِ دلدارندیدن بلدے???? ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 34 تاريخ : شنبه 23 دی 1402 ساعت: 14:26

عشقصدای آواز عاشق مستی ستکه تلو تلو میخوردو شعر شمعدانی ها را از بر میخواند عشق منظره ای پشت بخار شیشه ی باران خورده است عشق همان نفسی ست که عطر گلهای مریم رامیبرد تا عمق وجودت و دل بازگشت ندارد عشق اصلا عشق تویی که زیر چشمی نگاهت میکنم و دلم از آب شدن کوه قند شیرین می شود عشق منم که دوست دارم امشب بیایم پشت پنجره ی اتاقت بنشینم و مهتاب را توی تختت تماشا کنم عشق ما میشویم که این جملات را میخوانیم لبخند میزنیم و خیال همدیگر را میبوسیم عشق همین بوسه استوصف کردم عشق را باواژه های بهتری???? ????از دلت گفتم غزل با شور و حال دیگریبا کلامت می کنی اعجاز در دنیای عشق در میان جاهلان عشق تو پیغمبریفرق دارد جنس احساس تو در دلدادگی از نگاهت خوانده ام درس وفا را از بریخانه ای از عشق می سازم برایت دلبرم تا که بنشینی به عاشق پیشگی و دلبری کنج آغوشت بمیرم یا بسوزم در تنت انتخابش با خودت هر جا خودت راحت تریعشق رویایی که در شعرم شده پنهان تویی از تو می گویم غزل ها را گلم مستحضریخنده ات مضمون صدها شعر و احساس غزلبا همین چشمان شهلا از همه شاعرتری ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 32 تاريخ : شنبه 23 دی 1402 ساعت: 14:26

به حوالی عشق که رسیدیدل دل نکن بگو دوستت دارم این تنها بلای قشنگیست که به سرت خواهد آمداین هوایک فنجان چای داغ را می طلبدو بوسه ای که به آغوش تو ختم شوداین هواآغوشی بی رفتو دستانی مطمئن می خواهدچیزی از جنس آرامشو صدایی آشنا این هواچیزی جز بودنت را نمی خواهدواژه بهانه بودبا بند بند وجودم هر شب نوشتمتخواندےورق زدےحواست به پاورقے ها نبود من پای هر ورق عاشقت شدمﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕـــﺮ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕــــﺮ و ﯾﺎﺩت همیشه ماندنی ست راز چشمانت چیست که هم آشفته ام می کند و هم آسوده وقتی با نگاهی از خود بیخودم می کنی صدای تاخت اسبان مهربانی را از دل سیاهی چشمانت می شنوممی تازند و می آیندتا در امتداد نگاهت سایبانی از آرامش بسازندشبیه لذت کشف مروارید در ساحل بکر خیال آغوشت نبض زندگی در من عاشقانه می زند ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 44 تاريخ : جمعه 15 دی 1402 ساعت: 17:43

از تو می نویسم در زمستانی ترین فصلواژه ها آنچنان شکوفا می شوند گویی بهار را به ارمغان آورده اندخیال خلوت آغوشتبهاری است که بذر بوسه هایم را بر لبهایت میکارمتا در خرمن عشقت میوه های سرخ و آبدار تنت رامال خود کنمبرای همیشهو من امشب شانه ای می خواهم که مرهم دردهایم باشدبا موهای پریشان به مصاف آغوشم بیایدسر بر سینه ام بگذاردآرام روبرویم سر خم ڪندبا یک بوسه ی آبدار ، لبهایم را جان بخشدو آنچنان بغلم کندکه چهار ستون دلم عاشقانه بلرزدهاااایسوگلی بوستان احساسمکجاییبه چه مانند کنم خلوتِ آغوشِ تو را به یکی بسترِ گل به پرستشگه عشقےابه خلوتگهِ جان ها که غم از یاد بردبه نفس هایِ بهار ےابه یڪ خرمنِ یاسکه شمیمِ خوش آن را همه جا باد برد به چه مانند کنم من ندانمبه نگاهے تو بگوبه چه مانند کنمشبیه لذت کشف مروارید در ساحل بکر آغوشت نبض زندگی در من عاشقانه می زندخیال zwj; zwj; داشتنتمثل هوای برفیصبح خیلی زودمثل نم نم بارون جاده شمالمثل خواب بعد از ظهرمثل عشق های یواشکیمثل خوردن یه فنجون قهوه ی داغتو هوای زمستونیمثل برگشتن آدمی کهسال ها منتظرش بودیآی میچسبدمثل یک عاشق دیوانه که زنجیر شده ست????دل دیوانه ام از عشق دگر سیر شده ستشده تبخال به لب واژه تب دار سکوت حرفای دل من بغض گلوگیر شده ستخنده هایم همه از تلخی کامم هستند قهقه مستی من باز فراگیر شده ست???? ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 47 تاريخ : جمعه 15 دی 1402 ساعت: 17:43

lrm; lrm; lrm; lrm; lrm; شــب را دوسـت دارم برایِ غرق شدن درخیال آغوش تویی که قشنگترینشب بخیر دنیای منی zwj; zwj; دیشب سرم را روی بازویت نگذاشتمتا هوایت در سرم نپیچدخواستم بی تو بودن را تجربه کنم اما خواب مرا نبردشعر متولد نشدسحر نیامدبوسه کال ماندآغوش نرسیدعاشقانه گم شدلبخند یخ زدو در تب سوختم چقدر بی تو سخت و بی لذت است دنیا حتی در خوابلبهایتسکویِ پروازِ بوسه است و قلبت کارخانه ی عشقنگاهت اقیانوسِ مهر چشمهایت دل می لرزاندمرا با عشق بخوان برای فتحِ آغوشتو به وصلِ خوددوایی کن و صبورم مثل گلبرگهای نازک گلدان خیالم هرشب از این فاصله تنها کاری که میتوانم انجام دهم گل های سرخ گلدان کوچکی هستکه به یادت کاشته امنمیدانم این حجم از دلتنگی را پای کدام گلدان خاک کنم که گلهای سرخش پر پر نشودعشق مالکیت نیست که تو برای من باشی و من برای تو عشق یک همراهی زیباست اوج همدلی دو آدم همان لحظه که تمام هستی به من و تو حسادت ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1402 ساعت: 14:24

به سرم زده امشب بیقراری هایم رابسپارم به دست باد دلتنگی هایم را به آب و غصه هایم را به آسمان به این امید که بادحال نزارم را به تو برساند آب پاک کند رد هرچه که دلتنگیست و آسمان به جای تو در آغوشم بگیردو بعد کوله بار غم هایم که سبک شدبه اندازه ی یک قرن دلتنگی و بیداری بخوابمنیمی از دلم را عشق فرا گرفتهو نیم دیگرش را شعراما تو نه عشق را میشناسیونه شعر رااز پشت تمام پنجره های باز و بستهجستجویت میکنماما همیشه در دلم هستیکمی از نیمه شب گذشته بود خودم را به خواب زدم چشم هایم را بستم اما نه خواب به سراغم می آمدنه چشم هایم به دنبالت می رفت تنها خیال تو بود وخیال تو بود و خیال تو که تا صبحدر سیاهیِ پشت پلک هایممرا تبدیل به دلتنگ ترینآدم امشب می کردبرایت شعر میبافم در این فصل هجوم سوز و دلتنگیبا کلاف گرمِ احساسم و با دستانِ لبریز از گلِ یاسمیکی از زیر یکی از رو برایت عــشق میبافمzwj; zwj; zwj; تو بویِ مه میدی بوی مه ای که از وسط یه جنگل افرا گذشته باشه یا نه بویِ ابر از اون ابرا که واسه یه دشت خشک بارون چشم روشنی می بَرن گاهی بویِ نم میدی جامونده رو موهای دختری که تازه از حَمام در اومده بوی دم نوش هایِ گیاهی بوی یه نهرِ زلال ولی آب زلال که نداره باور کن داره اصلا تمام بوهای خوب از تنِ تو آب میخوره حتی وقتی گریه می کنم اشکام بوی تو رو میده ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 39 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1402 ساعت: 14:24